هدیه ای به زلالی آب
روز ی که فهمیدم در وجودم غنچه ای در حال شکفتن است و از روزی نمیدانستم از شادی روییدن غنچه ام چه کنم...اضطراب اینکه غنچه ام کم تاب است و ضعیف...از خدا خاستم توانایی نگهداری وشکوفا کردن این غنچه را به من بدهد........وبالاخره منت بر سر تقویم گذاشت وزمستان را شرمنده کرد ودی را سرافراز نمود و یک عمر راخجالت داد... تولد زیبایت مبارک گلم ...
نویسنده :
مامان فاطمه
11:34